حامی مالی/ پُلی تا سرزمین آرزوها
ورزشکاران بیبضاعت ایلامی، اسپانسر مالی ندارند:
حامی مالی/ پُلی تا سرزمین آرزوها
اختصاصی ندای زاگرس:
مثل بنزین برای ماشین است؛ پول را میگویم. هر وقت هست، موتور زندگی به راه میافتد و رانندهاش هم که کبکش خروس خواهد خواند، اما وقتی نیست... بنزین را نمیگویم، چون اگر بنزین نباشد، ماشین که اصلن حرکت نمیکند، اما پول که نباشد، ماشین زندگی از کار نمیافتد، حرکتش کُند میشود، آنقدر کُند که اگر زودتر پول را به آن نرسانی، ممکن است دیگر نتواند راه خودش را برود و سر از یک راه دیگر دربیاورد. ممکن است بیافتد روی دندهی خلاص و به جای سربالایی رفتن، به سرعت از سرپایینی پایین بیاید و برود همان جای اولش؛ همان جایی که از آن با هزاران امید و آرزو آغاز کرده است.
در ورزش هم همینگونه است، یک ورزشکار تا هنگامی میتواند به تواناییهایش ایمان داشته باشد، که در پشت سرش یک پشتیبان خوب و یا بهتر بگویم یک اسپانسر مالی خوب باشد. وقتی نباشد، موتور امیدش از کار میافتد، وقتی همهی درها را به روی خود بسته ببیند، دیگر قید ورزش را با تمامی آرزوهای بلندش، میزند.
ورزشکاران را باید کسانی حمایت کنند که دستشان به دهانشان میرسد، در واقع توانایی حمایت را دارند و در نیمهی راه قید حمایت را نزنند. همهاش در حرفهایمان میگوییم که بیاییم دست این نوجوانان و جوانان قهرمان را بگیریم، وقتی به ورزش پایه برسیم، وقتی تقویتش کنیم، آیندهی ورزش را تقویت کردهایم، اما امروزه خیلی دچار شعارزدگی شدهایم. همهاش حرف میزنیم، پس کو عمل؟
همهاش میگوییم خانوادهها نگذارند نوجوانان و جوانانشان به سمت اعتیاد و دوستان ناباب بروند، آنها را به سمت ورزش سوق دهند، اما وارد ورزش که میشوند، قهرمان که میشوند، شادیهایمان را با آنها قسمت میکنیم، ولی پولهایمان را نه!!.
یک نوجوان که مثل اکثر نوجوانانهای بی بضاعت در ایلام با « ندار»ی خودش را بالا کشیده است، آن بالا به غیر از خدا باید دستش را توی دست کی بگذارد؟ چه کسی یا کسانی باید از سقوطش جلوگیری کنند و به صعود بیشترش امیدوار؟
سهامداران بزرگ در شهرهای بزرگ صنعتی همواره برخی از ورزشکاران مستعد و قهرمان را زیر بال و پر خود میگیرند، برایشان سنگ تمام میگذارند، و نمیگذارند مثل آبهای سطحی روی زمین هدر بروند، جلوی هدر رفتشان را میگیرند، با قهرمانیشان به خود میبالند.
در ایلام این همه مجموعهی صنعتی بزرگ داریم که شکر خدا دارند خوب کار میکنند. آیا نمیتوانند چند تا از این ورزشکاران قهرمان و شایسته را حمایت کنند؟ به خدا از پولی که برای تبلیغات میدهند، از پولی که حتی برای مخارج عامالمنفعه هم خرج میکنند، به اینان رواتر است.
برای یک لحظه، خودتان را جای نوجوان ورزشکاری بگذارید که پشت پنجرهی شکستهی اتاقش کِز کرده و دارد افقی دور و مبهم را نظاره میکند. با او که در خیال خود روی سکوی اول قهرمانی جهان قرار گرفته، همراه شوید. آیا میتوانید صدای تپشهای قلب پر از شور و هیجانش را بشنوید؟ آیا میتوانید ریزش اشک شوق بر روی گونهاش را حس کنید؟ آیا میتوانید با او سرود زیبای جمهوری اسلامی ایران، همراه با اهتزاز پرچم مقدس کشورمان را زمزمه کنید؟... اگر توانستید، پس از جایتان بلند شوید، همین حالا، پُلی شوید از او تا سرزمین آرزوها... فردا خیلی دیر است.
--
اسلام انصاری فر
--
انتهای پیام/